... و نبرد هنوز باقی است.
نوشتاری از آیت الله العظمی صافی مدظله العالی
اثر جهاد حضرت سید الشهداء عليه السلام در صفحه تاريخ جاويدان ماند و همواره نيرو بخش اصلاح طلبان، و مجاهدان راه حق و حاميان خير و عدالت است. قيام آن حضرت، مبارزه با ظلم، ستم، كفر و باطل بود كه در آن زمان از گريبان يزيد سر برون كرده بود.
مبارزه با افكار، نقشهها، آراء و مفاسدي بود كه از جانب او حيات ملت اسلام را تهديد ميكرد. در اين مبارزه، شخص يزيد و هيكل نازيبا و آبله رو و چهره سياه و بيني قرحه دار او طرف نبود بلكه كردار و رفتارش، طرف مبارزه بود؛ يزيد يعني تجسم فساد، استبداد، رذالت، خون ريزي، فسق و فجور و طغيان به خدا و رسول و خطر براي اسلام و احكام قرآن.
از جمله درس هاي عالي و سودمند كه هر شيعه و آزادي خواه حق پرست و هر آرزومند تحقق رسالت جهاني اسلام، از واقعه كربلا بايد بياموزد، اين است كه بداند نبردي كه ميان حسين عليه السّلام و يزيديان واقع شد، هنوز پايان نيافته و تا هنگامي كه از شرك و جهل و باطل و ستم و استبداد و استعباد و غصب حقوق انسان ها، اثري باقي است، اين نبرد با مظاهر و نمايش هاي گوناگون ادامه خواهد داشت.
هر كس بايد بنگرد عملاً در كدام يك از اين دو جبهه ايستاده و با كه همكار است؟ در رديف اعوان يزيد و دشمنان اسلام ثبت نام كرده يا در صف سيد الشهداء عليه السّلام و اصحاب فضيلت و انصار حق و عدالت قرار گرفته است؟
در اين حساب و رسيدگي چه بسا كساني كه به ظاهر از دوستان و طرفداران مرام حسين عليه السّلام شمرده ميشوند؛ از پيروان يزيد و دشمنان حق و عدالت و نظام اسلام از آب در مي آيند! و با كمال تأسف ديده ميشود با قلم يا قدم يا زبان يا كار و رفتار، حسين حقيقت و توحيد و اسلام را، تنها و غريب گذارده و به كشندگان و مخالفان مقصد آن حضرت ميپيوندند.
اگر مردان حق پرست و فداكاري امثال حسين عليه السّلام و يارانش نبودند كه آشكارا دنيا را فداي آخرت و ماده را فداي روح و باطل را فداي حق و مجاز را فداي حقيقت نمايند؛ آئين انسانيت، ضعيف و بي ارج و اعتبار ميشد و روش انسان ها بيش از اينها متمايل به لذائذ حيواني و غرائز شهواني ميگرديد و ديگر كسان در خور توانایي خود نميديدند كه بر اين خوان مستهان دنيا پنجه نيالايند و مصداق: «يَعْلَمُونَ ظاهِراً مِنَ الْحَياةِ الدُّنْيا وَ هُمْ عَنِ الاْخِرَةِ هُمْ غافِلُونَ»(1) ميگرديدند.
اما شهادت حسين عليه السّلام و فداكاري اصحاب و اسارت اهل و عيالش، جمال زيباي حقيقت و انسانيت را نشان داد و دل ها را به عالم معنا متوجه ساخت و به همه فهماند كه انسانيت يك معناي عاليتري غير از اين اندام ظاهر و يك مشت گوشت و استخوان و رگ و پيه است، و اگر انسان در وادي آدميت سير كند و به كشور انسانيت راه يابد، آن قدر قوي و شرافتمند ميشود كه با هيچ يك از قواي مادي نميتوان بر او تسلّط يافت و با تمام حظوظ حيواني و مقامات دنيايي نميتوان او را خريد.
اين عكس العمل، جاودان و مستمر است و هرچه بيشتر عزاداري و ذكر مصيبات و غور و تأمل در اسرار اين يگانه حادثه بينظير، بيشتر ميشود، دامنه آن در قلوب وسيع تر خواهد شد و شوق مردم به امر به معروف و نهي از منكر و حركات اصلاحي و حمايت از مظلومان و ياري ضعيفان و گذشت از مال و متاع دنيا براي مقاصد و مصالح عامه راسخ تر ميگردد.
اگر مسلمانان را از حقايق عالي اين فداكاري منصرف نكنند و وعاظ و دانشمندان و خطبا، خالصانه و آزادانه اسرار آن را بگويند و بنويسند؛ ظلم و فساد ريشه كن و به جاي آن عدالت، حق پرستي، ايمان و فداكاري و پيروي از هدف و برنامه حسين عليه السّلام رايج خواهد شد.
اين شعرایي كه مانند كميت، دعبل و ابن الرومي، بلكه ابي العلاء معرّي در عصرهایي كه دشمنان حسين سلطنت داشتند و پول و جايزههاي بسيار به مديحه سرايان و چاپلوسان ميدادند، برخلاف دلخواه هيأت حاكمه، حسين عليه السّلام و فرزندانش را مدح ميگفتند و بليغترين قصايد را در مرثيه او ميپرداختند، براي اين بود كه با ذوق رقيق شاعرانه، جمال دلرباي انسانيت را در تاريخ حيات حسين عليه السّلام و فرزندانش لمس ميكردند و مانند شاعري كه مسحور طبيعت و باغ و سبزه و آبشار و گل و بلبل و كوه و دشت و صحرا، دريا و آسمان پر ستاره و صورت هاي زيبا و نواهاي روح بخش شود، مسحور جمال فضيلت و حقيقت حسين و اصحابش شده بودند و بالبديهة او را مدح ميكردند يا در مصيبتش مرثيه ميگفتند.
آري! حسين اعظم آيات خدا بود و جلوه ايمان و خداپرستي و حقيقت و شجاعت و شهامت و فداكاري و همت و شخصيّتش از آفتاب و ماه بيشتر شد.
هر شاعري كه جمال او را وصف كند، شعرش نغزترين و شيواترين و دل نشينترين اشعار ميشود.
اين عكس العمل شهادت تا تاريخ باقي است، حقيقت انسانيت را تحت تأثير و تربيت قرار خواهد داد و لذا ديديم هرچه جبّاران روزگار مانند متوكل خواستند از اين عكس العمل جلوگيري كنند و حسين را از ياد مردم ببرند ممكن نشد و عزاداري و اخلاص جامعه به آن حضرت بيشتر و معني اين شعر آشكار گشت:
لَقَدْ وَقَفُوا في ذلِكَ الْيَوْم مَوْقِفاً *** اِلَي الْحَشْرِ لا يَزْدادُ اِلاّ مَعاليا
فَسَلامُ الله وَ صَلَواتُهُ عَلَيْكَ وَ عَلي اَوْلادِكَ وَ اَهْلِ بَيْتِكَ وَ اَصْحابِكَ وَ اَنْصارِكَ يا سَيِّدَ الشُهَداء، وَ يا اَبَا الاَحْرار وَ يا سَفينَةَ الْنَّجاةِ، وَ يا مُنْقِذَ الاِسْلام.
پی نوشت:
[1]. بيشتر به ظاهري از زندگي دنيا آگاهند و از عالم آخرت غافل و بي خبرند. سوره روم آيه 7.